رقیب

تنها کسی که همیشه مراقب شماست خداست

تنها کسی که همیشه مراقب شماست خداست

عالم محضر خداست در محضر خدا گناه نکنید.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

آدم ها پاهای بزرگتری هم دارند

سه شنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۰۶ ب.ظ

 

انسان ها آرمان هایی دارند و این آرمان ها در انسان ها، هماهنگ با شناخت آنها از خویش، نیاز­ها و از ضرورت­ها، شکل می گیرند و رشد می کنند و بزرگتر می شوند. هنگامی که از خود دهانی را شناخته ایم، آرمان ما پستانک ماست. هنگامی که از خود دستی را شناخته ایم، آرمان ما عروسک ماست و هنگامی که بزرگتر شده ایم و نیازهای بیشتری را دیده ایم، آرمان ما عشق ها، انس ها، شهرت ها، لذت ها و ... قدرت های ماست. بر اساس همین اصل است که می توانیم تفاوت آرمان های انسانی را توضیح دهیم و حتی می توانیم وحدت آرمان ها را به وجود آوریم؛ چون هنگامی که شناخت ها گسترده شد، آرمان ها گسترده تر می گردد. مکتب هایی که ما را با خویشتن، با نیاز ها و ضرورت هایمان، با پاهای بزرگ و راه های بزرگترمان آشنا می کنند، می توانند به ما آرمان های بزرگتر از پستانک ها و عروسک ها هدیه کنند. و همین است که انسان، این آیه قدرت در ضعف ها و جلوه وسعت در محدوده ها که در خود پاهایی دیده و در خود نیروهایی سراغ دارد، به دنبال کسی است که پاهایش را بیرون بیاورد و او را دوباره از خویش متولد کند. بعد از آنکه دیگران، از دیگرانش بیرون کشیدند، او می خواهد کسی او را از خودش بیرون بکشد و کسی او را از خودش متولد کند و آرمان های بزرگتری را که هماهنگ با این نوزاد بزرگتر از مادر هستند، به جای پستانک های شیرین و به جای عروسک های سرگرم کننده، به او هدیه کند. و همین است که این انسان آبستن از خویش، به دنبال مکتبی است که بالاتر از آزادی و بیشتر از آن را به او نشان دهد و این سرآغاز راه معرفت است. مکتب های موجود، هنگامی که انسان، اسیر زمین داران بود، او را به آزادی رساندند و هنگامی که گرفتار ستم سرمایه داری شد به اووعده­ی برابری دادند و هنگامی که محکوم قدرت ها شد، به او دوباره از آزادی سخن گفتند و هنگامی که به پوچی و عصیان رسید با عرفان شرق مشغولش کردند. بی شک، آزادی و عدالت آرمان های بلندی هستند، اما مسأله این است که انسان بزرگتر از این­هاست. انسان پاهای بزرگتری دارد و در نتیجه هنگامی که به این همه رسید تازه به بن­بست می رسد و به فاجعه و عصیان، تازه می بیند که باز هم باخته است. انسان بالاتر از عدالت را ایثار و بیشتر از رفاه را تکامل و بهتر از تکامل را رشد می تواند بدست بیاورد. تکامل بارور شدن و شکوفا شدن استعدادهاست مثل اینکه دست قوی تر شود و فکر سریع تر و دقیق تر و روح گسترده تر . ولی بعد از این ها مسیر رشد است که به این دست و عقل و روح متکامل جهت می دهد و از آن بهره می گیرد. انسان می تواند به استعداد های تکامل یافته خود جهت بدهد و آن ها را در راهی، نه به بن­بست رسیده و در صراطی نه بسته، به جریان بیندازد. انسان می تواند حتی از آزادی هم، آزاد شود. انسان می خواهد بر تمام دارایی هایش سوار باشد و آن ها را راه بیندازد و از آن ها پایی بسازد، نه باری. پایی برای راه، نه باری بر دوش. این آرمان بزرگ انسان است، که نه تنها بر هستی بلکه بر خویش هم حاکم بشود و بتواند به این هر دو جهت بدهد. درست است که در هنگام ستم و تبعیض، به برابری و عدالت می اندیشد و هنگام محدودیت، به آزادی و هنگام ضعف، به تکامل و هنگام سختی، به رفاه، ولی این­ها آرمان های نهایی انسان نیستند که پس از دستیابی به این همه، باز هم آرمانی هست. و این است که کوتاه بین ها و سطحی نگر­ها  که طرح کلی آرمان انسانی را نمی دانند و نیاز ها و استعدادهای عظیم او را نمی شناسند، در رهبری گم می شوند و به زحمت می افتند و آخر سر هم به بن­بست می رسند. و این است که باید هنگام انتخاب یک مکتب ببینیم این مکتب چه می دهد و چه می ستاند و ببینیم داده هایش از چه راهی شروع می شوند و بدست می رسند؛ آیا از تحمیل و تلقین و تقلید و یا از تفهیم و آموزش ؟ ما در جستجوی مکتبی هستیم که عدالت، آزادی، رفاه و تکامل، گام های اول آن است و برای رسیدن به آن راهش تنها شعار و تلقین و تحمیل نیست بلکه راه دیگری دارد و از تفهیم و آموزش و آزادی واقعی فکرها برخوردار است. آرمان های اسلامی، بسیار گسترده تر از برابری و آزادی و رفاه، عرفان و تکامل است. ایدئولوژی اسلامی در سطحی است که نه برابری، که ایثار و نه آزادی از بند ها و بنده ها و قدرت ها، که آزادی حتی از خویش و آزادی حتی از آزادی و نه عرفان عقیم، که عرفان سازنده و نه تکامل، که رشد در آن شکل می گیرد. آنها که با آزادی و تفکر حرکت خود و سفر خویش را آغاز کرده اند و با شناخت ها و عقیده ها همراه شده اند، آن ها که رشد خود را شروع کرده اند و از خودپرستی ها به حق پرستی ها رسیده اند و آن ها که از اسارت روشنفکری ها رهیده اند، دیگر نمی توانند شاهد ضایع شدن و از دست رفتن یک برگ سبز باشند تا چه رسد به از دست رفتن و راکد ماندن استعداد ها و گرفتار شدن در باتلاق ها و طاغوت ها. آن ها که هدف رشد را یافته اند ، به رشد و حرکت خلق دل می دهند. هر کس می تواند و باید از همان راهی که خود ساخته شده و به آگاهی رسیده، دیگران را بسازد و به آگاهی برساند. پس دل هایی که زنجیری هستند و گرفتار دیوارها، آن هم زنجیر هایی تا ذقن ها و دیوار هایی از هر سو، این ها نه خود را می بینند و نه راه را و این است که راکد می مانند و این است که گند می گیرند و می میرند. انسان از لحظه ای به جریان می افتد که نیاز های عظیم را در خویش ببیند و برای این دیدار باید زنجیرهایی را که تمام گردن او را گرفته اند و تا زیر چانه اش سر کشیده اند و سر او را بالا برده اند کنار بزند. آنگاه می تواند خویش را بیابد و نقش خویش را درک کند و رابطه هایش را با هستی و با جامعه بشناسد؛ با هستی هماهنگ شود و صالح، و در جامعه­ی ناهماهنگ دست به کار شود و مصلح. این نقش ها در کنار درک رابطه ها و رابطه ها در کنار دیداری از خویش و دیداری با دیگران نمایان می شوند و راه انسان را مشخص می کنند و دیوارها را از پیشاپیش او بر می دارند و رابطه او را با تاریخی که پشت سر گذاشته و نسلی که پیش رو دارد پیوند می زنند و انسانی که این چنین دیدگاهی دارد، این راه دراز را می شناسد و ناچار جریان زیادتری می گیرد. هنگامی که نیازمان محدود است و دم دست، ناچار از پاهایمان استفاده نمی بریم که می خزیم و به خواسته هایمان می رسیم و در نتیجه پاهایی که به جریان نیفتاده اند، فلج می مانند و آخر سر هم می گندند و می میرند. اما آنجایی که نیازهایمان را شناخته ایم و راه دراز را یافته ایم، مجبوریم نه تنها از پاها که از مرکب ها بهره بگیریم و امکاناتی را فراهم آوریم. این جریان نتیجه این دیدارهاست، دیداری از خویش و دیداری از راه و از رابطه ها، و بدون این جریان رکود است و گندیدگی و مرگ است و پوسیدگی. و آزادانه فکر کردن، از هو و جنجال نترسیدن و به تحقیر و تشویق این و آن هم اعتنا نکردن، سرآغاز راهی است که تو را به رابطه با خودت دعوت خواهد کرد و تو دیداری تازه خواهی کرد با راهی که در پیش داری و خواهی دید دیگرانی و فکرهای دیگر گونه ای را که در راه پر پیچ و خم معرفت و رشد قرار است تو را به سر منزلی برسانند تا زنجیرهای درون و بیرون خویش را بگشایی و برسی به آنچه که باید.

 

 

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی